فیک BTS [ میکاپ ارتیست ]
[ میکاپ ارتیست ]
پارت 4
سرمو که اوردم بالا دیدم شوگا تو رختکنه ... استغفرالله ... الله اکبرررررر هیچی جز شلوار تنش نبود جوری تمام سیس پکاش خودنمایی میکرد ... یا خدا به چی دارم فک میکنمم ...
¥ به به خانوم خانوما از این ورا ؟!
سرمو اوردم پائین ...
- لباستوووو بپوش
¥ نپوشم چی اونوقت ؟!
- تیشششش
برگشتم ک برم ؛ که یهو دستمو گرفت و کوبوندم ب دیوار و دو تا دستشو دو طرف سرم گذاشت ...
- یاااا ولم کنننن
¥ که من کدوم وزیر تشریف دارم نه ؟
- ایش نکنه فک کردی ازن میترسممم ؟
صورتشو نزدیک گوشم برد
¥ میخای یکاری کنم بترسی ؟
اشک تو چشام حلقه زده بود ترسیده بودم ... محکم با مشتام به بدن لخت و سفیدش میکوبیدم که یهو یکی از اعضا از در اومد تو ...
× شوگا ... بیا بالا مدیر کارت داره
ک با دیدن من گفت
× ی .. یااا داری چیکار میکنی؟
¥ الان میام
تی شرتشو پوشید رفت ...
¥ بعدا ب حساب تو یکی هم میرسم
با دوچ تا زانوم اومد رو زمین انقد ترسیده بودم که گریم گرفته بود ...
که یهو یکی از حموم رختکن پرید بیرون جیمین بودد فقط ی شرتک تنش بودددد
+ یا شوگ..تو اینجا چیکار میکنی ؟
- جییییییغ
چشمامو گرفته بودم
+ چ مرگته ؟
- لباساتو بپوش
+ ببخشیدا اومدی تو رختکن پسرونه چه توقعی داری ؟!
سریع دویدم و رفتم بیرون رو راه پله ها نشستم و داشتم گریه میکردم که یهو پام لیز خورد و سرم خورد تو پله و بیهوش شدم...
چشمامو باز کردم رو ی تخت بودم توی اتاق بزرگ که یهو شوگا با حوله از مستر اومد بیرون ...
- جییییییغ تو اینجا چیکار میکنییی؟
نگاهی به لباسام کردم که عوض شده بود ... باورم نمیشد شوگا این کار باهام کردههه نهههه شروع کردم به بلند بلند گریه کردن
- عوضی چه بلایی سرم اوردییییی ؟!
¥ چه چرت و پرتی بلغور میکنی ؟ مستی ؟
که یهو سوزی پرید تو اتاق ...
/ یااا یونا حالت خوبه ؟
- چی ؟! تو اینجایی ؟
فلش بک به دو ساعت قبل
از زبون شوگا )
داشتم میرفتم رختکن که دیدم دختره تو راه پله ها غش کرده ...و سرش شکسته ؛ عاخی چقد ترسوعه یه دستمو زیر کمرش گذاشتم و یکی هم زیر زانوش و بغلش کردم نمیدونستم خونش کجاست پس بردمش خونمون نمیشد ببرمش بیمارستان چون همه منو میشناسن رفتم خونه و گذاشتمش رو تخت ... که یهو گوشیش زنگ خورد ..
/ الوووو یونا کجایی دختر ؟
¥ سلام من شوگا هستم یونا غش کرده الان خونه منه
/ ادرسوووو میدین لطفااا
¥ اره فقط لباس هم براش بیارید کل لباساش خونیه ...
/خونییییی ؟
¥ نگران نباشید فقط سرش شکسته دیدم تو راه پله ها غش کردم اوردمش خونمون
/ وااای واقعا ممنون الان خودمو میرسونم ...
دختره رسید همونی بود که توی اتاق میکاپ هم چنو بار دیدمش
¥ شما باید سوزی باشید
/ بله خودم هستم
¥ خب من میرم یه دوش بگیرم شما لباس این دوستتونو عوض کنید تا بهوش بیاد
/ شرمنده مزاحم شدیم مممنون
از زبان سوزی )
لباساشو عوض کردم معلوم بود خیلی خون از دست داده ... گذاشتم استراحت کنه . که یهو صدای جیغش از تو اتاق بلند شد ... دویدم تو اتاق هوووف
......................................................................
- که اینطور
/ که اینطور و مرض یجوری جیغ زدی که گفتم الان ی بلایی سرش اومده :/
لایک و کامنتتت
پارت 4
سرمو که اوردم بالا دیدم شوگا تو رختکنه ... استغفرالله ... الله اکبرررررر هیچی جز شلوار تنش نبود جوری تمام سیس پکاش خودنمایی میکرد ... یا خدا به چی دارم فک میکنمم ...
¥ به به خانوم خانوما از این ورا ؟!
سرمو اوردم پائین ...
- لباستوووو بپوش
¥ نپوشم چی اونوقت ؟!
- تیشششش
برگشتم ک برم ؛ که یهو دستمو گرفت و کوبوندم ب دیوار و دو تا دستشو دو طرف سرم گذاشت ...
- یاااا ولم کنننن
¥ که من کدوم وزیر تشریف دارم نه ؟
- ایش نکنه فک کردی ازن میترسممم ؟
صورتشو نزدیک گوشم برد
¥ میخای یکاری کنم بترسی ؟
اشک تو چشام حلقه زده بود ترسیده بودم ... محکم با مشتام به بدن لخت و سفیدش میکوبیدم که یهو یکی از اعضا از در اومد تو ...
× شوگا ... بیا بالا مدیر کارت داره
ک با دیدن من گفت
× ی .. یااا داری چیکار میکنی؟
¥ الان میام
تی شرتشو پوشید رفت ...
¥ بعدا ب حساب تو یکی هم میرسم
با دوچ تا زانوم اومد رو زمین انقد ترسیده بودم که گریم گرفته بود ...
که یهو یکی از حموم رختکن پرید بیرون جیمین بودد فقط ی شرتک تنش بودددد
+ یا شوگ..تو اینجا چیکار میکنی ؟
- جییییییغ
چشمامو گرفته بودم
+ چ مرگته ؟
- لباساتو بپوش
+ ببخشیدا اومدی تو رختکن پسرونه چه توقعی داری ؟!
سریع دویدم و رفتم بیرون رو راه پله ها نشستم و داشتم گریه میکردم که یهو پام لیز خورد و سرم خورد تو پله و بیهوش شدم...
چشمامو باز کردم رو ی تخت بودم توی اتاق بزرگ که یهو شوگا با حوله از مستر اومد بیرون ...
- جییییییغ تو اینجا چیکار میکنییی؟
نگاهی به لباسام کردم که عوض شده بود ... باورم نمیشد شوگا این کار باهام کردههه نهههه شروع کردم به بلند بلند گریه کردن
- عوضی چه بلایی سرم اوردییییی ؟!
¥ چه چرت و پرتی بلغور میکنی ؟ مستی ؟
که یهو سوزی پرید تو اتاق ...
/ یااا یونا حالت خوبه ؟
- چی ؟! تو اینجایی ؟
فلش بک به دو ساعت قبل
از زبون شوگا )
داشتم میرفتم رختکن که دیدم دختره تو راه پله ها غش کرده ...و سرش شکسته ؛ عاخی چقد ترسوعه یه دستمو زیر کمرش گذاشتم و یکی هم زیر زانوش و بغلش کردم نمیدونستم خونش کجاست پس بردمش خونمون نمیشد ببرمش بیمارستان چون همه منو میشناسن رفتم خونه و گذاشتمش رو تخت ... که یهو گوشیش زنگ خورد ..
/ الوووو یونا کجایی دختر ؟
¥ سلام من شوگا هستم یونا غش کرده الان خونه منه
/ ادرسوووو میدین لطفااا
¥ اره فقط لباس هم براش بیارید کل لباساش خونیه ...
/خونییییی ؟
¥ نگران نباشید فقط سرش شکسته دیدم تو راه پله ها غش کردم اوردمش خونمون
/ وااای واقعا ممنون الان خودمو میرسونم ...
دختره رسید همونی بود که توی اتاق میکاپ هم چنو بار دیدمش
¥ شما باید سوزی باشید
/ بله خودم هستم
¥ خب من میرم یه دوش بگیرم شما لباس این دوستتونو عوض کنید تا بهوش بیاد
/ شرمنده مزاحم شدیم مممنون
از زبان سوزی )
لباساشو عوض کردم معلوم بود خیلی خون از دست داده ... گذاشتم استراحت کنه . که یهو صدای جیغش از تو اتاق بلند شد ... دویدم تو اتاق هوووف
......................................................................
- که اینطور
/ که اینطور و مرض یجوری جیغ زدی که گفتم الان ی بلایی سرش اومده :/
لایک و کامنتتت
۲۶.۷k
۲۰ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.